هه! این پستی بود که خرداد 88 گذاشتم تو وبلاگ و بعدشم کردمش تو Draft هام الان اتفاقی دیدم...یادش به خیر....هی..
لامصب 3 ماه بعد آشنایی ببین منو به چه حال و روزی انداخته بود :(
----------------------------------------------------
سلام به همه دوستا................
خراب شد...همه اون روزای خوشی ما هم تموم شد....همه اون خاطره ها هم تموم شد.........آره تموم شد.........قشنگیش اینه که می خوام با همه تموم شدنا یه زندگی جدید برا خودم شروع کنم.......چند ماه قبل بودکه یکی می گفت تو عشق اگه اولین خیانتو ببینی تو هم میشی یه آشغال......راست میگفت.....حالا من یه آشغالم..........بهم تبریک نمی گین؟
نمی دونم برنامم برا آینده چیه؟نمیدونم واقعا میخوام چی کار کنم؟دیشب با خودم فکر میکردم باید از همه انتقام بگیرم....از همه آدما...از همه افرادی که بهشون انسان میگن..امروز میگفتم نه!باید بهش ثابت کنم در موردم اشتباه فکر میکرد........۵ سال دیگه.......۱۰ سال دیگه ..........اگه دیر نشده باشه!
می گفت"اینو بدون اگه 10 سالم ازت دور باشم همیشه به یادتم و به هیچکی جز تو فکر نمی کنم" میدونم که یه دروغ! یه نه یه شوخی بیشتر نبود حرفش..............ولی من تا آخر عمرم به یادشم .....یهنی تا آخر عمر با یادش زندگی میکنم..........
حالا دیگه مهم نیست ...هرچی بود تموم شد.......مثلا امسال کنکور دارم.......منم باید به درد خودم بمیرم دیگه...گور بابای درس و کنکور.........
اینا هم نوشتم که یه روزی برام بشه خاطره...یه روزی به خراب شدن بهترین دوره زندگیم....به خراب شدن جوونیم گریه کنم یا شایدم بخندم..........
زندگی منم این جوری باس رقم میخورد کاریشم نمیشد کرد.......
دو روزه خواهش میکنم بهش به زاره فقط یه دقیقه باهاش صحبت کنم ولی فکر نمیکردم این قدر دلسنگ باشه که حتی جوابمم نده......به قول یکی:بی خیال..زندگی همینه دیگه..............ولی مگه میشه بیخیال شد؟مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این وبلاگم شاید دیگه به روز نشه............یعنی تا وقتی که یه تصمیم درست برا آینده نگرفتم دیگه اینجا نمیام.........پس از همتون حلالیت میخوام...........و برا اون هم دعا میکنم .........و اصلا هم نمیخوام بدونم اونی که فردا دست تو دست همدیگه دارن کیه.......اصلا!
پایان
سینا 25/3/1388
ساعت 12:56عصر